و دقیقن 2 سال و 8 ماه و 22 روز است که پدر و مادرم را در آغوش نگرفته ام
مثل برق و باد این روزهای پر از خاطره و تجربه گذشت
حتا سریعتر از اونچیزی که فکرش بکنی
من
بانوی نقاشی
سالهاست که وبلاگ مینویسم
لحظه های بارانی
من و تو باران
طعم گس خرمالو
نقاشی با دستهای رنگی
یک غزل سبز
و حالا
در ادامه من و زندگی در سرزمین ژرمنها
البته وبلاگهای قبلی همه غیر فعال هستند
به جز یک غزل سبز که بیشتر از سه سال در خاموشی به سر میبره
به هر حال اینجا خانه جدید منه
سبک نوشتاری همان شیوه قدیم
و شاید کمی محاوره ای
اگر به دیدن بیایید
حتمن خوشحالم خواهید کرد
دوستدار شما
بانوی نقاشی
سلام
از آلمان خیلی خوشم میاد
شاید به خاطر صنعت بی نقصش
دلم میخواد برای مدت کوتاهی هم که شده
زندگی در اونجا رو تجربه کنم
اگه میتونید از تجربیاتتون بنویسید
از اینکه چجوری رفتید
جالب باید باشه
ممنون