من در سرزمین ژرمنها

من و نوشته هام و روزهای بارانی

من در سرزمین ژرمنها

من و نوشته هام و روزهای بارانی

از آن هفته گذشته تا حالا...

سکوت همیشه به معنی آرامش نیست . 

حالا روز به روز به هم نزدیک میشیم ..... همون حس عجیب و غریبی که هم من و هم تو شاید مدتها بود دنبالش بودیم . 

تو هفته پیش ۴ بار به من گفتی کره خر .... گذاشتم به حساب  ۶ باری که من بهت گفتم توله سگ . 

میدونی هر وقت که یکسری طولانی شماره رو پشت سر هم میگیرم تا تو بگی بله ... دلم هزار جور قیلی ویلی میره ....بعد منتظرم گوشی و برداری بگی سلام عزیزم .... و من احساس کنم عزیز ترین آدم روی زمینم . 

پس حالا اگه این لغت و گاهی بکار نمیبری !! 

... یک چیزی بگو به رنگ گندمیم بیاد 

 ...  به چشم بادومیم بیاد 

 ... صدام کنی خوشم بیاد. 

راستی دیگه نمیتونی برام قیافه بگیری وقتی یکسری حروف و اشکالی که نمیتونستم ازشون سر در بیارم و برام میفرستادی ... وقتی هم که کلی ازت خواهشم میکردم اینها یعنی چی ؟؟؟؟ یه قیافه حق به جانبی میگرفتی و میگفتی بی خیال !!!!! و باز از من اصرار و از تو انکار . 

حالا من هم این سیستم حیرت انگیز را به قول خارجی ها آپدیت کردم و دیگه هم ازت نمیپرسم اون شکلهای عجیب و غریب چیه ؟؟؟ چون خودم همشونو دارم . ( حالا دلت بسوزه ) اهم اهم .

خیلی دلم میخواست وقتی برات شعر میخونم اونم از دستنوشته های خودم ... کنارت میبودم و میدیدم لبهاتو ور میچینی ...هی دماغتو میکشی بالا ...بعدش با چشمت به سقف نگاه میکنی یا خوشحالی ..دستتو میندازی رو شونه هام موهامو ناز میکنی گاهی هم یواشکی لپهامو ماچ میکنی . 

حالا راستشو بگو وقتی برات شعر میخوندم تو در کدوم حالت بودی ؟؟؟؟؟ 

دلتنگی گاهی یعنی سلام ... گاهی یعنی دوستت دارم ... گاهی یعنی شوخی ... گاهی یعنی یک تلفن ... گاهی فقط یه اس ام اس کوچیک ... گاهی هم یعنی همین لحظه که دلم میخواست بغلت کنم و آنقدر فشارت بدم که بنفش بشی... سیاه بشی و بعدش بگی آخ خفه شدم  . 

تقویم گذاشتم جلوم و با هزاران ذوق و شوق هر روز با یه ماژیک کلفت قرمز روشون و خط میکشم و میگم هوراااااا یه روز دیگه هم کم شد . 

۲ روز دیگه نوشین میآد ایران .... و من خوشحالم . 

حالا از همه اینها گذشته نازنین !! 

میخواهم دستی را داشته باشم  که در ضعیفترین حالت نگهم دارد ... چشمی که در زشت ترین حالت نگاهم کند و قلبی که وقتی در بدترین حالت هستم هم دوستم داشته باشد. 

تو بگو کمکم میکنی ؟؟؟ 

نظرات 6 + ارسال نظر
shahin021 یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ب.ظ http://asadabad2010.mihanblog.com

salam khaste nabashi khob hastid baz mozahem shodam ke bagam ye sari be man bezanid nazaretono begid bay

shahin سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:41 ب.ظ http://ASADABAD2010.MIHANBLOG.COM

MER30 AZ NAZARET MAMNON BABAY ABJI GHAZAL

تنها41 سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:35 ب.ظ

سلام وب قشنگی داری
دیر که نکردم

سعیده پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ق.ظ http://manodeltangiam.persianblog.ir

+ آره گاهی به معنای یه بغض ِ یه حسی که دوست نداری اونقدر آروم باشی تا یا اون بهت غلبه کنه یا تو بهش !
+ چه خوب ... :)
+ ای ول !‌:D
+ در مورد من این سلام عزیزم شنیدن ِ بستگی به هزار جور شرایط مختلف داره ! در مواقع خوب خوبش میشه : سلاااااااااااااااااااااااااام خانومی چطوریییییی؟؟ :D
+حال میده که نفهمی :D
+آخخخخخخخخخخی چه عچقولانه! :D
+چه خوب که دوست داری روزا هی کم بشن .. !
----------

حسین پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ http://hosseinmesghali.blogsky.com/

سلام غزل بانو
وب قشنگی داری. مطالبت نو و جذابه و از سبک خاصی برخورداره. وقت کردی به وب من یه سری بزن. اجازه می دی وبت رو لینک کنم؟
بای

یوسف شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ق.ظ

سلام
هیچوقت فکر نمی کردم دست به قلمت اینقدر خوب باشه . این متن یعنی مطالعه زیاد آشنائی با ادبیات و دل و ذهنی پر از احساس .
ولی نمی دونم این احساساتت کی بروز میکنه؟ یا برا ی کی ؟ تا حالاش که هر و قت خودت خواستی بوده . یک کم هم به دیگران فکرکن و فکرکن شاید اونا هم گاهی وقتا به همزبون نیاز دارن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد