من در سرزمین ژرمنها

من و نوشته هام و روزهای بارانی

من در سرزمین ژرمنها

من و نوشته هام و روزهای بارانی

آغازش به یاد تو و کلمات تو ...

 این جایم رسیده!

از قول و قاعده بیزارم
از نام و از نوشتن بیزارم
از ترس، دلهره، دانایی.

بیزارم از چه رفته به باد وُ
از چه خواهد شدِ این همه که خواب.

هی سیبِ رسیده
طعمِ ناتمامِ به یکْ‌بارگی!
مرا طوافِ همان ملایکم بس بود
سجده‌ی نور و سکوتِ ستاره‌ام بس بود
این چه رنج و رازِ بی‌آغازی‌ست
که هی نرفته باز
دامنِ دریا را به تحفه‌ی تشنه‌اش تَر کنم؟
مرا به خانه‌ی خودم
به خوابِ همان هزاره‌ی رویاریزِ آینه برگردانید.

نه طعمِ ناتمام و نه برکتِ بوسه
تنها باد است که از فرازِ خاکسترِ ما می‌گذرد
بگذارید به خانه‌ام برگردم
مرا جز آن آرمشِ تا اَبَد عجیب
دیگر هیچ آرزویی از اَزَل نبوده است.  

 ( استاد سید علی صالحی )

نظرات 3 + ارسال نظر
مزاحم پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ

عالی و مثل خودت رویایی

ارسلان پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ب.ظ

سلام دوست عزیز.اول تبریک میگم بخاطر بلاگ دوم بخاطر شعر زیبایی که میشد فهمید از چه حسی برخاسته.عموما اینگونه نوشته ها و اشعار دست خود آدم نیست بلکه ناخودآگاه بیرون تراوش می کنه.بهر حال طبع شعریت قابل تحسینه.

--------------------------------------
ممنون به خاطر اظهار لطفت اما شاعر این شعر استاد سید علی صالحی .

ارسلان پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:04 ب.ظ

پس لطف کن نام شاعر رو هم بنویس زیر هر شعر که بدونیم از کی هست.متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد