۱ )
چند روزی است هوای روحم خوش است .
خوش است ... چون
من دوستانی دارم مثال ستاره و ارغوان و باران و عشق
که دستهایشان پر از پیاله آب و پولک
دوستانی که هنوز
بعد از سالها ... زادروز مرا به خاطر دارند
و با تمام عشق ... زودتر از روز موعود ... به قول فرنگی ها
با تبریک و ارسال هدایا سورپرایزم میکنند.
پس حق دارم که بگویم
چند روزی است هوای روحم خوش است .
اگر چه در ماهی که گذشت حال چندان خوشی نداشتم
از هجوم واژه هایی نه چندان قشنگ
که اگر سالها .... و شاید خیلی سالها
به آنها فکر میکردم
هرگز در تصورم هم نمیآمد که من ؛ غزل بانو ؛ روزی صبورانه
به واژه هایی ... که نه ... جمله واژه هایی گوش جان بسپارم
که نه تو عزیز دل و نه هیچکس دیگر
شنیدنش را باور نخواهد کرد.
۲ )
بهار هم با تمام جلال و شوکت و منزلتش گذشت
چه بهار بدی بود
نه نه .... خدایاااااا..... شکرت
شکایت از تو نمیبرم ..... به کجا ؟ !
به درگاه خودت ؟
که فقط تو بودی
هر کجا .... همه جا
دستم را که بلند کردم .... آنقدر مهربان گرفتی
که من با همه وجود ... فقط یه لبخند برایت فرستادم .
اما تو خوب میدانی !!
که در همان یک لبخند زیبایی هایی بود که خودت به من بخشیده بودی .
حالا شکرت خدایا
که بهار با همه جلال و عظمتش گذشت .
۳ )
دیشب که به آسمان نگاه میکردم
دیدم فوجی از ستاره
دقیقا بالای خانه کوچک ما میرقصند .
بیشتر که نگاه کردم
دیدم قاصدکی از میان آنهمه ستاره ... میان آنهمه جشن و پایکوبی
به من سو سو میزند
من این را به فال نیک گرفتم .
و زندگی یعنی سوسوی قاصدکی کوچک میان بالهای آرزو و جشن ستاره ها .
۴ )
چقدر حالم خوب است
امشب را که بگذرانیم
۲ روز دیگر... یکبار دیگر ... من متولد میشوم به یاد سالهای دور
متولد میشوم در ششمین روز از اولین ماه گرم تابستان
زاده شدن در کویر داغ جنوب و بزرگ شدن بین شالیزارهای شمال
در ششم تیرماه .
پس به یمن همین روزی که خیلی دوستش دارم
۶ شاخه گل رز سفید تقدیم به پاکی مادرم و مهربانی تو .
۵ )
آنقدر زمان زود میگذرد
که چشم بر هم زدنی ...کلی از سالهای خاطراتت میگذرد
بعد از ۱۱ سال دوستی را که گم کرده بودم
در همین دهکده جهانی پیدا کردم
و این پیداگشتگی تداعی همه روزهای دانشگاه است - یادش بخیر !
۶ )
میخواهم بیقرار باشم
بیقرار تو
بیقرار باران
بیقرار مادرم
بیقرار عشق
بیقرار آن باغچه گیلاس
بیقرا یک خواب ناز
بیقرار ۷ سالگی
بیقرار ماهی نوروز
بیقرار دلتنگی های شبانه
بیقرار گریه های پنهانی
بیقرار دریا
بیقرار دفترچه مشق
بیقرار تو ...
بیقرار تو ...
بیقرار تو ...
بیقرار خودم
۷ )
دوست دارم بروم کنار دریا
آنجا که میگوید عشق متولد میشود
و آنجا که میگوید عشق مدفون میشود در آب
میخوام بروم آنجا که بوسه از سر خجالت پنهانی نیست
میخواهم بروم .....آنجا
همانجا که روی ساحلش میتوانم با انگشت و گوش ماهی هایی ریز
آرزوهایم را نقاشی بکشم
راستی
حساب روزها از دستم در رفته
تو بگو ....
چند شب دیگر تا فصل هم آغوشی مانده ؟؟؟
۸ )
گفتم نقاشی
چقدر دلم برای نقاشی تنگ شده
چند روز ... یا شاید هم چند ماه .... یا خدایا؛ نکند چند سال
بله درست است چند سال است که من
نه قلمی در دست گرفتم
نه مقوایی بریدم
نه بومی ساختم .
چه خوب بودند روزهای رنگی زندگی من
یادش بخیر
مارپیچ راه شمال را میکشیدم
و آسمان رو به غروب جنوب
با همان نارنجی های پاییزی
و گلهای سیب ... اقاقیا ... درخت بید مجنون .
۹ )
من مغموم کدام شب مهتابی شدم
که تو اش به یادم آمدی
و بعد از آن من
تسبیح شب نمای سجاده مادربزرگ را
به گوشه لچک همان ستاره دنباله دار سنجاق زدم !!
و به تمام
پروانه ها پیغام دادم
قبل از اینکه از پیله هاتان بیرون بیایید
در این سرزمینی که من هستم
روز پدر نزدیک است
این روز را به پدرم و پدرت و همه پدران دنیا تبریک بگویند .
۱۰ )
حالا اگر از همه حرفها بگذریم
من امشب مسافرم
۲ روزی مرا نخواهی دید ....
دلتنگم میشوی ؟؟؟؟
چقدر بیرحمانه است این زندگی که تو فقط ۲ روز ندیدنم را تحمل میکنی
تازه وقتی که من برمیگیردم .... تو میروی سفر
و من باید ۷ روز ندیدنت را تحمل کنم
کجای دنیا به این میگن عدالت ؟؟؟؟؟
۱۱ )
یه حس خوبی دارم
مثل اونموقع هایی که بارون میآد
و همه مردم با سرعت دنبال یه سرپناه میگردن که خیس نشن
و من به همه اون مردم میخندم
صورتمو میگیرم بالا تا همه قطره های بارون بخوره تو صورتم
کمی دقت میکنم
میبینم همه منو نگاه میکنن و به من میخندن.
و من لبخند میزنم چون
این اصلا مهم نیست
مهم من هستم که از سیلی باران روی گونه های جذابم
لذت میبرم .
۱۲ )
کاش از امشب باران ببارد تا پایان هفته آینده
وقتی که تنها باشم
تنها با خیال تو و مهربونیهای بارونه که آرام میگیرم .
وقتی رفتنی از همان جای دور و خیلی دور از اینجا
برای من خطی بنویس
نشانی ... علامتی ... چیزی
بنویس که بدانم بدون من بر احوالاتت چه میگذرد ؟؟؟؟
بنویس بدانم بدون من چایی مینوشی ؟ !!
یا بدون من بر گوشه لبانت پکی از سیگار میگیرانی ؟؟؟؟؟
یا بدون من یادت مانده قرار بود ترکش کنی ؟؟
حالا اینها مهم نیست
اما برایم بنویس
باد از آنسوی دنیا و کلاغها از هر کجا که تو باشی
احوالت را به من میرسانند
اما
تو برایم بنویس
من چشم براهم .
۱۳ )
کاش بودی
با هم میرفتیم پشت پرچین باغ گردو ی همسایه مان
وقتی شب میشد
تو برام کیکی می آوردی
و من تمام شمعها را که هرکدام سالی از عمرم را نشان میدهد
میان کیک مینشاندم
و با فندک قرمز رنگی که یادگاری دوستم است
هر کدام را با لبخند و شادی روشن میکردم
تو دست میزدی و من ناز میکردم
تو برایم میخواندی و من عشوه می آمدم ... کیف میکردم .
تو میگفتی شمعهاتو فوت کن
و من سر باز میزدم
تو میگفتی فوت کن
و من دوباره سر باز میزدم که ... نه ....
تو شمعها را میشمردی .... ۱...۲...۳...۴... ۵....
نه نه .... پیرم نکن
و تو میخندیدی ... بلند بلند میخندیدی
و من میخندیدم آنقدر بلند میخندیدم که که تمام باغ گردو همسایه
پر میشد از صدای خنده ها مان
و هیچ کس هم نمیگفت شیک بخند .
و بعد من شمعهارا فوت میکردم
و تو مرا در آغوش میگرفتی
و من تو را در آغوشم میگرفتم
آخ !!!
که من چقدر این آغوش را کم دارم .
و بعد میرفتیم جلوی آینه
همان آینه ای که تو به من داده بودی ... یادت می آید ؟؟؟
و زیبا ترین عکس یادگاری دنیا را میگرفتیم .
و تو با صدای بلند فریاد میزدی :
؛؛ غزل بانو تولدت مبارک ؛؛
سلام عزیزم تولدت مبارک همیشه شاد و سلامت باشی مرسی منم دعوت کردی
:*:*:*:*:* خیلی حال کردم چون منم تیر ماهی هستم دوستم
سلام غزل بانو جان
تولدت مبارک ایشالا سالها با شادی و موفقیت و تندرستی و بهروزی زندگی کنی :)
سلام
تولدت مبارک. امیدوارم همیشه شاد باشی و همیشه همه را شاد کنی.
salam ghazal khobi az samime del tavalodeto behet tabrik migam kheyli khoshhalam ke davatam kardi vaghean mehmonit jalebo ziba bod omidvaram hamishe hame ja movafagho sar faraz bashi kheyli tahte tasir gharar gereftam aslan fekresham nemikardam to kheyli khobi bazam mamnon az davatet khoda negahdar
سلام و تبریک
تولدت با تولد خوبی ها قرین بوده و امیدوارم همچنان قرین باشد.
تابستان ماه به ثمر نشستن است و آرزوی من برای تو به ثمر نشستن تمام تلاشهای توست.
مهمانی ات گرم و صمیمی و به یادماندنی بود. فقط . . . فقط . . . فقط در زمان خداحافظی بغضی گلویم را فشرد. کاش کسی که در آینه با ما زیباترین عکس یادگاری را می گیرد همیشه برایمان مهمانی تولد بگیرد! همیشه!
باز هم مبارک
وای چه زیبا.تولدت مبارک.از صمیم قلب بهت تبریک میگم.حالا سرکارخانم چند ساله شدید؟کاش می شد دعوتت کنم برای صرف عصرانه یا شام.دوست داشتم بریم کوهسار و انجا درمورد نوشته هات برام بگی.خوشحال میشم باهت بیشتر اشنا بشم.من 30ساله.کارشناس تولید در یک شرکت خصوصی مواد شیمیایی هستم.دوست داشتی بهم بیوگرافی بده
تولدتون رو صمیمانه تبریک می گویم و امیدوارم در سالهای پیش رو، روزهای خوب و پر از موفقیتی را سپری کنید.
ضمنا متن های زیبایی بود که فقط تونستم 3 موردشون رو بخونم(تخفیف بده، مشتری شیم!D:)
با تـوام در شـب شعـرم غزلت نابترین
با توام شاعره ی از همه کمیاب ترین
غزلـت زلـزلـه ای در دل من، شعـر نـگو
یا نخوانش که بخوانی دل من آب ترین
خواب دیدم به لبم بوسه گرمی زده ای
کاش تا آخـر عـمـرم بـشوم خواب تـریـن
لب دریای دلت مست نشستم و غزل
فوران می کند از این دل مـرداب تـریـن
مـن دیـوانــه تــو را دیـدم و دیـوانـه تـرم
خنده یا گریه کنم در شب مهتاب ترین؟
باید امشب تو جوابم بدهی منتظرم
کار را یـکـسره کن بر من بیـتاب تریـن
تیغ آماده که بوسد رگ دستم چه کنم؟
زیـر باران بـشوم غرق به خوناب تـریـن؟
یا برس لحظه آخر و نجاتم بده و
بنـویس آخر قـصه غـزلی نابـترین
سلام غزل بانو...
تولدتون مبارک!... درست همین امروز!
خوش به حال شما و آن روح بزرگوارتان!... با دوستانی اینچنین که فراموش نمی کنند زاد روز بهاری که در تابستان شکل گرفت!
و شکر که بهار گذشت!!!... با این گذشت بهار و مهربانی خداوند بود که تولدی رخ داد و غزلی شکل گرفت!...
غزلی که بی قرار عشق است و باران... بی قرار دریا... و بی قرار رسیدن!!!
خوشحالم که به مهمانی شما آمدم و جشنی که ستارگانش سوسو می زنند و قاصدکی رقص کنان لبخند پخش می کند!
کاش میشد این همه مهربانی را نقاشی کرد... ساده و بی ریا... مثل آبرنگ دوران کودکی!
قبلا هم گفته بودم، زیبا می نویسی و تصویرهایی می سازی دیدنی و شنیدنی!!!
و این زیبایی از حس لطیف باران می آید... و صدای مهربانش!... و لبخند رهگذرانی که نظاره گر عشقبازی شما و باران هستند!
با دیگر، همصدا با نوای باران:
غزل بانو تولدت مبارک!
برای این همه خط تنها یک جمله دارم ....
تولدت مبارک
تولدت مبارک
وای عزیزم واقعا جالب بود بازم تولدت مبارک ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ بار
سلام.ممنون که بهم سر زدی.راستی جواب سوالاتم را ندادی.
غزلم تولدت مبارک...
:-*
(ببخش دیر اومدم، یه کم اینجا هوا ابری ِ برای همین نمی نویسم الان اینجا تا وقتی ...)
غزل بانو تبریک مرا نیز از برای آمدنت به دنیایمان بپذیر...
امیدوارم همیشه بانوی غزل های ستاره ای باشید!
تکرار دوستت دارم ....
تکرار احساس است و عشق
salam ghazal jan khobi are bande khoda taghsire khodesh bode dige mer30 az nazaret bay
salam ghazal asadabaddozdideh shod dige be on web naro payameto be emailam bede mer30 shahin_lashkari@yahoo.com
تولدتون شاد
سلام چرا دیر به دیر اپ میکنی . کمتر بنویس همیشه بنویس
سلام خوبی؟چه خبرا؟چرا به روز نمی شی؟من به روزم بهم سری بزن
عزیزم الان دیگه تو لیست هستی.پس من چرا تو لیستت نیستم؟
سلام بر غزل بانو...
ممنون به خاطر حضور همیشگی تون توی کوچه پس کوچه های شهر...
روی یکی از دیوارهای نمناک کوچه، شعری نوشتم!
خوشحال میشم قدم رنجه کنید و ردپایی بگذارید!
سلام
تولدت مبارک
ممنون که تشریف آوردی
فعلا بای
خیلی جالب بود.
بانـــو خبری نمیگیری دیگر از ما ...؟؟
وقتی به کوچه میایی
رد پاهایت
روی تن کوچه می ماند!
باران هم پاکشان نمی کند!
در کوچه ی ما
هزاران رد پا هست که
برای توست...
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون که رد پایی در کوچه گذاشتی! و چه زیبا...
قشنگ می نویسی!... به دل میشینه و آدم رو وادار می کنه که بازم بخونه!
پس اگر در آن سوی دشتها
باران را دیدی
بگو که کوچه گرد در انتظار سایه اش،
برای دیدنت
لحظه شماری می کند!
سلام سراغی از ما نمی گیری حالا من موبایل ندارم تو یه اس ام اس بده